
سرمایهگذاران در بازارهای مالی مانند طلا، ارز، سهام و… همواره به دنبال پیشبینی قیمتها برای کسب سود هستند. بهمنظور پیشبینی قیمت، سرمایه گذاران میتوانند از تحلیل تکنیکال، بنیادی یا ترکیبی از هر دو بهره بگیرند. در این نوشتار به بررسی تحلیل تکنیکال می پردازیم. تحلیل تکنیکال (از دیدگاه جان مورفی) علم مطالعه “واکنش بازار” از طریق بررسی و تحلیل نمودارها و با هدف پیشبینی روند قیمت در آینده است. واکنش بازار اثر خود را در قیمت و حجم معاملات نشان میدهد.
تحلیل تکنیکال بر پایه سه اصل بنیادین استوار است. تمامی آموختههای ما در این زمینه مبتنی بر یک یا چند مورد از این اصول هستند:
اصل اول: همه چیز در واکنش بازار(حجم و قیمت) خلاصه میشود.
تمامی عوامل مؤثر برسهام اعم از عوامل سیاسی، اقتصادی، بنیادی، جغرافیایی و…، تأثیر خود را از طریق قیمت و حجم معاملات نمایان میکنند. بنابراین تحلیلگر تکنیکال نیازی به بررسی جداگانه این عوامل ندارد؛ چرا که تمام اطلاعات مورد نیاز در خود نمودارها نهفته است. بنابراین، تحلیلگر تکنیکال بهدنبال دلایل نوسانات قیمتی نیست، بلکه تمرکز او بر شناسایی نقاطی است که قیمت در آنها تغییر جهت میدهد.
اصل دوم: قیمت ها براساس روند حرکت می کنند.
قیمت ها در قالب مجموعهای از روندهای مشخص حرکت می کنند مگر اینکه تحت تأثیر عوامل قوی، این روند شکسته شده و جهت آن تغییر کند. این اصل بر این فرض استوار است که قیمتها تمایل دارند روند فعلی خود را حفظ کنند تا زمانی که نیروی بازدارندهای آن را متوقف کند.
نمودار زیر، روند قیمت جهانی انس طلا را نشان میدهد. همانطور که مشخص است، علیرغم نوسانات کوتاهمدت، یک روند کلی قابل مشاهده است.

اصل سوم: تاریخ تکرار میشود.
تحلیل تکنیکال بر این باور استوار است که تاریخ از طریق نمودارها و الگوهای قیمتی، خود را تکرار میکند. الگوها و واکنشهایی که در گذشته بارها اتفاق افتادهاند، احتمال دارد در آینده نیز به همان شکل تکرار شوند. برای مثال، اگر کاهش قیمت نفت موجب افت قیمت سهام شرکتهای شیمیایی شده باشد، احتمال دارد در موارد مشابه آینده نیز همین اتفاق رخ دهد. بنابراین استفاده از الگوهای تکرارشونده یکی از ارکان تحلیل تکنیکال است.
مفاهیم مقدماتی برای تحلیل تکنیکال
پیوت: پیوتها نقاط کلیدی نمودارهستند که چرخش روند قیمتی و خطوط حمایت و مقاومت حول آنها شکل می گیرد. در نمودارهای تکنیکال دو نوع پیوت وجود دارد:
پیوت مینور (Minor Pivot): نقاطی است که نوسانات جزئی ایجاد میکنند و تغییرات مهمی در روند ندارند.
پیوت ماژور (Major Pivot): نقاطی است که تغییر جهت کلی و اصلی در روند قیمت رخ میدهد و برای رسم خطوط روند و سطوح حمایت و مقاومت استفاده میشوند. در واقع برای رسم این خطوط در ابتدا باید پیوتهای ماژور را شناسایی کنیم.
خط روند: قیمتها در مسیر حرکت خود نوسان دارند، اما جهت کلی آنها در قالب خط روند قابل شناسایی است. خطوط روند به سه نوع اصلی تقسیم میشوند:
روند صعودی، درهها به تدریج در سطوح بالاتری نسبت به دره قبلی تشکیل میشوند. به آن معنا که سهم در طی نوسانات خود یک مرحله صعود و سپس نزول را تجربه میکند و مجدد این روند تکرار میشود اما میزان روند صعودی سهم درهر مرحله بیشتر از روند نزولی آن است.
مطالعه تکمیلی اینجا کلیک کنید.
روند نزولی، قلهها بهمرور در سطوح پایینتری نسبت به قله قبلی ظاهر میشوند. به آن معنا که سهم در طی نوسانات خود یک مرحله نزول و سپس صعود را تجربه میکند و مجدد این روند تکرار میشود اما میزان روند نزولی سهم درهر مرحله بیشتر از روند صعودی آن است.
مطالعه تکمیلی اینجا کلیک کنید.

روند خنثی: قیمت در یک بازه محدود نوسان میکند و تغییر قابل توجهی در سطح کلی قیمت از ابتدا تا انتهای روند دیده نمیشود.
این روند به گونه ای است که سهم نوسانات چندانی را تجربه نمیکند و با خریداری آن بازدهی قابل توجهی عاید سرمایهگذار نمیشود.

مطالعه تکمیلی اینجا کلیک کنید.
خطوط حمایت و مقاومت
در هر روندی (صعودی، نزولی یا خنثی)، قیمت سهم به سطوحی برخورد میکند که در آنها متوقف میشود یا تغییر جهت میدهد. فارغ از نوع روند، نمودار میتواند مجموعهای از نقاط حمایتی و مقاومتی داشته باشد.
همانطور که در روند قیمتی مشخص در تصویر زیر مشاهده میکنید، سهم بعد از تجربه یک روند صعودی تغییر جهت می دهد و روند نزولی پیدا می کند؛ به عبارتی سهم پس از یک مرحله تجربه صعود با نقطه مقاومتی مواجه می شود که نمیتواند از آن عبور کند و با کاهش سطح قیمت مجددا به نقطه حمایتی برخورد میکند. این نقطه حمایتی مانع از ادامه روند نزولی است و نهایتا روند صعودی سهم مجدد آغاز میشود.
روند قیمتی سهم می تواند در نقاط مختلف نوسانات زیادی داشته باشد اما به طور کلی آن نقاطی را نقاط حمایت و مقاومت در نظر می گیریم که پیوت ماژور باشند و سهم با برخورد به آن ها تغییر جهت اساسی دهد. بنابراین این نقاط را نقاط حمایت و مقاومت میگوییم و در مقابل خط افقی که از آن ها عبور می کند را خطوط حمایت و مقاومت می گوییم. ممکن است که یک سهم بارها به یک سطح حمایت برخورد کند و حمایت شود یا با برخورد به یک سطح مقاومتی با مقاومت روبرو شود.
در واقع سرمایهگذار با آگاهی از نقاط حمایت و مقاومت (ورود در نقاط حمایت و خروج در نقاط مقاومت) میتواند از سرمایهگذاری خود بازده کسب کند. بنابراین به طور خلاصه می توان سطح مقاومت و حمایت به شرح زیر تعریف کرد:
سطح مقاومت: جایی است که قیمت با افزایش مواجه شده اما نمیتواند از آن عبور کند و کاهش مییابد.
سطح حمایت: جایی است که قیمت کاهش یافته اما در آن متوقف شده و مجدد صعود میکند.

مطالعه تکمیلی اینجا کلیک کنید.
اعتبار این سطوح به سه عامل بستگی دارد:
۱. بازه زمانی: هرچه سطح حمایت یا مقاومت در بازه طولانیتری حفظ شده باشد، معتبرتر است. به عنوان نمونه یک خط حمایت و مقاومت که در طول 5 سال متوالی پایدار بوده و قیمت سهم در این مدت نتوانسته از آن سطح عبور کند قابل اتکا است، زیرا شکست این خط نیازمند بروز رخداد بنیادی و کلیدی میباشد.
۲. تعداد برخورد: هرچه تعداد برخوردهای قیمت به سطح مذکور بیشتر باشد، اعتبار آن سطح بیشتر است. به عنوان نمونه شما ممکن است یک خط حمایتی ترسیم کنید که در طی ۵ سال متوالی قیمت سهام تنها ۳ بار با این خط تلاقی کرده باشد . در این حالت این خط حمایت چندان قابل اتکا نیست.
۳. حجم معاملات: بازگشت قیمت همراه با حجم بالا نشاندهنده اعتبار بیشتر آن سطح است.
اندیکاتورهای تکنیکال ( Technical Indicator)
اندیکاتورها مجموعهای از توابع ریاضی هستند که با استفاده از دادههای قیمتی {قیمت آغازین (Popen)، پایانی(Pclose)، بیشینه (Phigh)، کمینه(Plow)} و حجم معاملات، به تحلیل روند قیمت کمک میکنند.
اندیکاتور ها را می توان به ۴ دسته تقسیم کرد:
۱) اسیلاتورها یا نوسانگرها (Oscillator)
۲) روند ها (Trend)
۳) حجم (Volume)
۴) بیل ویلیامز (Bill Williams)
اسیلاتورها (Oscillator)
اسیلاتور یا نوسانگر ابزاری برای سنجش هیجانات خرید و فروش در بازار است. اسیلاتورها معمولاً در دو محدوده نوسان میکنند:
اشباع خرید: نشاندهنده هیجان بیش از حد خریداران است؛ قیمت سهم در این حالت ممکن است بالاتر از ارزش ذاتی معامله شود.
اشباع فروش: نشاندهنده شتابزدگی فروشندگان است؛ قیمت سهم در این حالت ممکن است پایینتر از ارزش ذاتی باشد.
اسیلاتورها می توانند با مشخص کردن این محدوده ها تحلیلگر تکنیکال را برای تصمیم بهتر قبل از معامله یاری کنند.
اسیلاتور RSI:

اسیلاتور RSI نیز دارای دو محدوده بیشفروش و بیشخرید است. محدوده ۷۰ تا ۱۰۰ محدوده ی بیش خرید و رفتار هیجانی خریداران و محدوده صفر تا ۳۰ محدوده ی بیش فروش و رفتار هیجانی فروشندهها است. بنابراین اگر RSI به کمتر از ۳۰ و ۲۰ رسید می توان انتظار داشت که سهم به کف قیمتی خودش رسیده است و می تواند زمان مناسبی برای ورود به سهم باشد و محدوده بیش از ۷۰ نیز می تواند به ما سیگنال خروج از سهم می دهد.
همچنین سطوح ۳۰،۷۰ و خط میانی ۵۰ می توانند به عنوان سطوح حمایتی و مقاومتی نیز درنظر گرفت.

لازم به ذکر است این نکات در شرایطی است که بازار در روند عادی خود حرکت میکند. در شرایطی که یک روند پر قدرت صعودی داشته باشیم، هرچه عدد RSI به سمت عدد ۱۰۰ نزدیکتر شود نشانگر قویتر بودن روند صعودی است و نشاندهندهی عکس شدن روند RSI وحرکت به سمت پایین نیست. همینطور زمانی که روند یک سهم نزولی است و RSI آن مدت زیادی است که در محدوده برای مثال کمتر از ۱۵و ۱۰ می باشد آنگاه می توانیم تصور کنیم که یک روند نزولی پرقدرت پیش رو خواهیم داشت.
مطالعه تکمیلی اینجا کلیک کنید.
یادمان باشد هرگز نباید تنها بر اساس سیگنال اسیلاتورها تصمیمگیری کرد. آنها ابزارهای کمکی و تأییدکننده هستند که باید در کنار تحلیل روند و الگوهای قیمتی و … به کار گرفته شوند.